افتادم دنبالش................
گوشهء اتاق خفتش کردم...............
اومدم بکشمش....................
بهم گفت بابا..............!
راست میگفت من باباش بودم...................!
خون من تو رگاش بود........................
بغلش کردم تا صبح دو نفری گریه کردیم........!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان: