چند تا توله سگ برای باباشون تولد می گیرن روی کیک می نویسن: پدرسگ!
تولدت مبارک!
یک روز سه زن که سر یک چیز پیش پا افتاده دعوایشان شده بود در کلانتری
با صدای بلند داد و بیداد راه انداخته بودند. طوری که کم مانده بود
شیشه ها ترک بردارند. ظاهرا قصد ساکت شدن هم نداشتند. اما وقتی مامور
پلیس به آنها گفت که اول کسی که بزرگ تر از دو نفر دیگر است، حرفش را
بزند، همه آنها ساکت شدند!
احتمالا این آقای پلیس زرنگ لطیفه بعدی را که برای شما می گوییم شنیده بود.
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند.
خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!
زندگی زنگ تفریح کوتاهیست! آماده باش که زنگ بعد حساب داریم!
*
هیچ وقت حسرت ۳چیز رو نخورید تیپ قیافه و سخاوت ما که داریم به کجا رسیدیم؟
*
از مربی بدنسازی پرسیدم: با کدوم دستگاه بیشتر کار کنم تا دخترها عاشق هیکلم بشن؟
مربی گفت: از دستگاه خودپرداز بیرون سالن استفاده کن
*
معلم از بچه ها میپرسه:بچه ها در آینده میخواهید چه کاره شوید؟ محسن:من میخواهم ناخدا بشم. علی:من میخواهم دکتر بشم. سارا:من میخوام یه مادر خوب بشم. رضا:منم میخوام به سارا کمک کنم
*
دختره: منم تا ازدواج نکنم ۲۵ سالم نمیشه
1.اونقدر که مادرشون میگه، خوش تیپ باشن
2.اونقدر که بچه شون میگه، پولدار باشن
3.اونقدر که زنشون شک داره ، زن داشته باشن
نظرات شما عزیزان:
[ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:جوک های خنده دار,
] [ 17:7 ] [ رویاحسینی زاده ][